تماس با ما
برای تماس با مدیریت وبلاگ به آدرس
ksoormi@yahoo.com
ایمیل بزنید.
قطاری رد شد.پیرمرد از خواب پرید. خورشید از پنجره اتاق رد و روی زمین پهن شده بود. از درون اتاقک فلزی بیرون را نگاه کرد.ماشین ها بوق می زدند و منتظر بودند که تیرک فلزی بالا برود تا رد شوند. ماشین هایی که نبودند، ولی پیر مرد صدایشان را می شنید. صداهایی که او را از سکوت کویر نجات می داد.